زهرا دلفكارزهرا دلفكار، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

jigarzahra

اولين يلدا كنار هستي ام

1393/10/1 8:48
نویسنده : مامانی
121 بازدید
اشتراک گذاری

زهراجونم ديشب شب يلدا بود كه مصادف باوفات پيامبروامام حسن‌‌(ع)بود ماهم هرسال خونه مامان بزرگ صديقه مدرفتيم اما امسال بخاطر وفات انداختيم اونور. شب هانيه زن دايي زنگ زدوگفت بياييد خونمون كه مامانش اينا چله براش مياوردن.توهم ازظهرپاسوختگي گرفته بودي وتاعصر4بارشستيمت .عصربا بابايي رفتين مسجد وازاوناونجا باباجون برده بودتت مغاره.منم كه تو خونه پروژه كارميكردم. بابايي هم برگشتني ديده بود خابيدي برده بودتت خونه مامان جون اينا.

بلاخره همگي رفتيم خونه دايي هدايت كه خوش گذشت توهم شيطنت ميكردي ومامان جون برات همهخوردني هارو برات دادتوهم طبق معمول عاشق خياري ووقتي ازت ميگيريم گريه ميكني

گلم شب همه مجذوب شيطنتات شده بوديم  براانگشات ال ال اپبه رو ميخونم و وقتي ميگم توهم بخون انگشتات رو بازميكني وميخوني.لي لي حوضه ميكني اداي خروپف باباجون رودرمياري ودستت رو روي گوشت ميذاري و خ ميگي.الو گفتني دستت روگوشت ميزاري. اداي گريه انيسا رودر مياري بيني گوش وچشات رونشون ميدي بشكن روكه ازدايي هدايت ياد گرفتد ميزني .ناناي ميكني.موقع پخش قران بادستات دعا ميكني.موقع مداحي سينه ميزني.ميگم زهرارو به تركي قت لپتو ميكني وميگم بگو بويور ميگي بو  ودالي كردني ميگي ا.....سيس گفتني انگشتت رو رويبينيت ميبري

كه شب با اين اداهات همه رومجذوب كرده بودي وخيلي هم خوش گذشت.

جونم نفسم خوشگلم بلندترين شب سال كنارمون بودي وما الان كه 13روزبراتولدت مونده اصلا گذر زمان رو متوجه نشديم وشادي روهديه ي ماكردي.زهراجونم وقتي كنارمي هيچ غمي ندارم ارامش من كنارتو وبابايي خلاصه ميشه.بابايي هم مثل من خيلي دوست داره.همه زندگي مايي گلم.

عسل مامان يلدا كنارتو خيلي خوش گذشت.ارامش من خيلي دوست دارم

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (1)

ĸoѕαr
29 فروردین 94 18:43
سلام خاله آپم خوشحال میشم بهم سربزنید...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به jigarzahra می باشد