شيطنت
دخملم اين روزا خيلي شيطون شدي وشلوغ.وقتد يه چيزي ميدم بخوري ميگي بده خودم بخورم و بايد يه دونه بدم دستت بعدخودم بهت بدم بخوري
ماماني بيني گوش پاهات رونشون ميدي چشاتم ميپرسم كو چشات روميبندي واونطوري نشون ميدي
زهراجونم مامان جون بالاي ديوار گربه رونشونت داده وگفته كه گربه خابش مياد چشاش روباز وبسته كرده توهم ياد گرفتي وقتي ازت ميپرسيم گربه چشاش رو چيكار كرد چشات رو باز وبسته ميكني.
راستي نفسم موقع زمين خوردن هرجات كه ميخوره مياي سرت رونشون ميدي كه بوس كنيم.
اين روزاكه من سرم مشغوله دانشگاه و دوره بدو خدمت برا تدريس هست گبق معمول مامان جون بهت ميرسه وتوهم اوناروخيلي دوس داري باباجون روخيلي دوسش داري اخه اون هرچي ميگي ميكنه وخيلي دوست داريم.
الانم ازخاب بيدارشدي ديگه نميذاري بنويسم فدات بشم وقتي تاتي ميكني ميخام بخورمت.ساعت19.30چهارشنبه 26 اذرماه 92
گلم شادي ما پيشاپيش تولدت مبارك