اولین مسافرت نفسم
عزیزم 13خرداد عصر همگی یعنی طرف مامان جون به غیر دایی هدایت وهانیه رفتیم سرعین.واستارا وگیسوم.
پشت ماشین برات جادرست کرده بودیم.با دایی رضا پشت ماشین بودین.
نازگلم بچه خوبی بودی.اصلا اذیتم نکردی.خیلی خوش گذشت.از استارا برات خرید کردیم.برا فروشنده ها همچین میخوندی.همه میگفتن براش اسپند دونه کنین.همش بغل بابایی میگشتی.خاله طاهره هم مواظبت بود...
گلمبابایی برات یه کلاه خرید.کل بازار رو گشت تا پیدا کرد.خیلی نازشدی ها
عسلم ممنون که اذیتم نکردی.فداتشم.با خنده هات جون میگیرم.باگریه هات غم عالم روسرم میریزه.مامانی .گلم همیشه بخند تا شاد بشم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی